Wednesday, February 21, 2007

خالي ببندي

به اسكلتي ميگويند خالي ببند مي گويد تپلويم تپلو

ارسالي از طرف : مهديه از بيله سوار

Wednesday, December 13, 2006

گرگ و روباه

روباه ميره زير درخت به کلاغه ميگه به به چه سري چه دمي ...کلاغه ميگه زر نزن من خودم دوم دبستانم

تيکه

غضنفر مي خواسته به دختره تيکه بندازه مي گه در قلب مني هرگز

گاوم دارهsms مي خونه

از مزرعه اي مي گذشتم ، پير مردي رو غمگين ديدم با چند هكتار زمين باير و يك گاو آهن خالي . از او پرسيدم چرا ناراحتي پدر جان، چرا شخم نمي زني تا دانه بكاري . گفت : آخه گاوم دارهsms مي خونه!!!!

همراهي که هميشه کنارم

ميتونم يه چيزي بهت بگم؟
مطمين باش که از ته قلبم ميگم...
هميشه از خدا ميخواستم که تو زندگيم يه همراه خوب بهم بده...
همراهي که هميشه کنارم باشه و بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم...
خدا يکيشو به من داد....
مال من نوکياست... مال تو چيه؟

Wednesday, November 15, 2006

سفر به خورشيد

از ساده لوح مي پرسن ؛ کجا ميخواهي بري ؟
- ميگه : مي خواهيم بريم خورشيد!!!
- ميگن : اونجا که برين ذوب مي شين.
- ميگه : جوري برنامه ريزي کرديم که شب مي رسيم.

Tuesday, October 03, 2006

سه آمريکايي و سه ايراني

سه نفر آمريکايي و سه نفر ايراني با همديگر براي شرکت در يک کنفرانس مي رفتند. در ايستگاه قطار سه آمريکايي هر کدام يک بليط خريدند، اما در کمال تعجب ديدند که ايراني ها سه نفرشان يک بليط خريده اند. يکي از آمريکايي ها گفت: چطور است که شما سه نفري با يک بليط مسافرت مي کنيد؟ يکي از ايراني ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهيم. همه سوار قطار شدند. آمريکايي ها روي صندلي هاي تعيين شده نشستند، اما ايراني ها سه نفري رفتند توي يک توالت و در را روي خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بليط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بليط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لاي در يک بليط آمد بيرون، مامور قطار آن بليط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمريکايي ها که اين را ديدند، به اين نتيجه رسيدند که چقدر ابتکار هوشمندانه اي بوده است. بعد از کنفرانس آمريکايي ها تصميم گرفتند در بازگشت همان کار ايراني ها را انجام دهند تا از اين طريق مقداري پول هم براي خودشان پس انداز کنند. وقتي به ايستگاه رسيدند، سه نفر آمريکايي يک بليط خريدند، اما در کمال تعجب ديدند که آن سه ايراني هيچ بليطي نخريدند. يکي از آمريکايي ها پرسيد: چطور مي خواهيد بدون بليط سفر کنيد؟ يکي از ايراني ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم. سه آمريکايي و سه ايراني سوار قطار شدند، سه آمريکايي رفتند توي يک توالت و سه ايراني هم رفتند توي توالت بغلي آمريکايي ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار يکي از ايراني ها از توالت بيرون آمد و رفت جلوي توالت آمريکايي ها و گفت: بليط، لطفا

محمد از کرج

Sunday, August 27, 2006

حموم

غضنفر حال نداشته بره حموم جاش يه کپسول چرک خشک کن ميخوره.
امير از کرمان

سفر به دبي

غضنفر تو هواپيما تفنگشو ميذاره رو مخ خلبان و ميگه:از همينجا صاف ميري بندرعباس خلبانه ميگه:حالا چرا بندرعباس؟
م?گه :آخه دوستم قراره از اونجا قاچاقي ببردم دوبي.
غضنفر از...

فرق بين معتاد با ورزشکار

به معتاده ميگن فرق تو با ورزشکارها چيه؟ ميگه اونا تکنيکي کار ميکنن ما پيکنيکي.
نرگس از رشت

چوپان دروغگو

چوپان دروغگو مي ميره تو قبر ميپرسن اسمت چيه؟ميگه دهقان فداكار
امين از دزفول

مسابقه پرتاب تلفن ها ي همراه

جام جم آنلاين: در مسابقه اي عجيب، شهروندان فنلاندي كه از تلفن همراه خود خسته شده بودند در مسابقه پرتاب تلفن ها شركت كرده و با برنده شدن، مدال دريافت كردند.
به گزارش رويترز، هفتمين دوره اين مسابقه ساليانه كه در نوع خود بي نظير است روز گذشته در شهر كوچكي در مرز فنلاند و روسيه با شركت صد نفر از كشورهاي مختلف برگزار شد.
شركت كنندگان كانادايي، روسي و بلژيكي گفتند ما به جاي اين كه تلفن همراه از كار افتاده مان را در سطل زباله بيندازيم در مسابقه شركت كرديم.
فنلاندي ها در ابداع مسابقات خارق العاده و عجيب تبحر خاصي دارند. مسابقه حمام بخار و حمل همسر از ديگر مسابقه هايي است كه آن ها پيش از ايجاد بازي پرتاب تلفن همراه ابداع كرده اند.
لاسي ايتلاتالو از فنلاند با پرتاب گوشي نوكيا خود به طول 89 متر، برنده امسال مسابقه بود.
وي گفت: براي پرتاب نيزه آموزش ديده ام اما هيچ وقت براي پرتاب تلفن همراه تمرين نكردم.
ركورد جهاني پرتاب تلفن همراه 97/94 متر است. وين ميكو لامپل قهرمان سال گذشته با 17/87 متر دوم شد.

Saturday, August 19, 2006

کي درس بخونيم؟

دوتا پسر حوصله‌شان سر رفته بود. يكي از آنها گفت: بيا شير يا خط بيندازيم. اگر شير شد ميريم دوچرخه سواري، اگر خط شد ميريم ماهواره نگاه مي‌كنيم و اگر سكه روي لبه‌اش ايستاد ميريم درس مي‌خونيم!
احسان از تهران

دندان طلا

يه روز يه خانم دندان طلا ميزاره شب تو قاب صندوق ميخوابه
منصوره از ملاير

راديو پيام

ساده لوح داشته راديو پيام گوش ميداده،‌ گزارشگره ميگفته: راه بهارستان به امام حسين بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسين بسته‌است ساده لوح ميگه:‌ باشه بابا بستس كه بستس، ديگه چرا هي قسم ميخوري.
ناصر از کرج

نوشابه خانواده

ساده لوح ميره بقالي، ميگه: آقا نوشابه خانواده دارين؟ يارو ميگه: بعله. ميگه: به مجرد هم ميدين

Monday, February 13, 2006

واي بروزي که بگندد نمک

آفتاب: الگانس نيروي انتظامي که با سرعت در خيابان سعدي تهران در حرکت بود در خيابان هديت وارد يک مغازه شد.
دليل تصادف خودرو با ديوار مغازه سرعت بيش از حد و ناتواني راننده در کنترل آن عنوان شده است. در پي ين حادثه راننده خودرو مجروح و به بيمارستان اميراعلم انتقال يافت.
ين حادثه در شريطي روي داد که پليس همواره رانندگان را به رعيت سرعت مطمئن دعوت مي کند. ولي جالب توجه است که برخي از خودروهي پليس بدون توجه به قوانين و مقررات از چراغ قرمز عبور کرده و يا در خيابان ها و معابر باريک و يک طرفه در جهت خلاف حرکت مي کنند.
ين اقدامات ين سوال را به وجود آورده که اگر پليس مسئول برقراري نظم است چرا بيد خود دست به اقداماتي بزند که خلاف قانون و نظم است

Sunday, January 08, 2006

فيلترينگ بي ربط!

فيلترينگ در ايران به ابتدايي ترين شکل ممکن يعني بر مبناي کلمات صورت مي گيرد و به همين علت طبق خبري که چندي قبل اعلام شد سايت آقاي پورنجاتي به خاطر آنکه واژه پورن در آن مستتر است مشمول فيلترينگ مي شود.
جالب آنکه دست اندرکاران اين امر خطير تازگي ها آنقدر سختگير شده اند که ديگر به فيلتر کردن کلمه زنان و مشتقات آن وهر آنچه که به اين کلمه خطرناک! مربوط مي شوداکتفا نمي کنند و به بلوکه کردن کلماتي مانند عسل و جيگر هم روي آورده اند. همچنين خداي نکرده در اينترنت کلمه تالاسمي را جستجو نکنيد چون اين لغت هم جزء فيلتر شده هاست. علت هم مخفي بودن واژه " لاس" در آن است!
نگارنده اگر چه توانسته علت فيلتر شدن برخي لغات و اصطلاحات و اشتباهات صورت گرفته در اين زمينه را درک کند، ولي از فهم علت فيلتر شدن برخي سايتهاي خبري انگليسي زبان واقعا عاجز است و هر طور که حروف اين لغات را با هم ترکيب مي کند نمي تواند واژه نامناسب مستتر در آن را پيدا کند. به عنوان مثال مي توان به سايتهاي خبري vnunet.com و mobilemag.com اشاره کرد که اولي در حوزه IT و دومي در زمينه تلفن همراه فعال هستند. اگر کسي توانست در اين زمينه کمکي بکند ما را بي نصيب نگذارد.

بقيه مطلب
خبرگزاري آفتاب

Saturday, January 07, 2006

بربري

يه روز يه همشهريه دست و پا ميزنه و ميگه :بربري بدين ... بربري بدين... . ميارن بهش ميدن ميخوره ميگه : آخيش! اب تو گلوم گير كرده بود!!!!

رضا - س

Tuesday, January 03, 2006

ضرب‌وشتم راننده تاكسي به خاطر استفاده از زبان برره‌اي

صحبت كردن يك مسافر زن به زبان برره‌اي با راننده تاكسي موجب ضرب و شتم راننده شد.

به گزارش ايسنا، ماجراي اين شكايت به اين ترتيب است كه زني در ياسوج حين پياده شدن از خودرو تاكسي به زبان برره‌اي از راننده پرسيد: «چقد كرايه ودم؟»

راننده خودرو تاكسي نيز در پاسخ به سؤال اين مسافر گفت: «هر چه دوست داري جيگر».

در اين حال خانم مسافر با كفش خود ضرباتي را به سر راننده تاكسي وارد كرد.

بدين ترتيب دستگاه قضايي در حال رسيدگي به پرونده اين درگيري كه در پي تكلم به زبان برره‌اي رخ داد، هستند.

Monday, December 12, 2005

ماهي خجالتي

يه روز يه ماهي رو ميندازن تو ماهي تابه از خجالت سرخ ميشه

زهرا شمس

Wednesday, October 12, 2005

گنده گوزي

يک روز داشتيم با ماشين تو خيابون وليعصر مي رفتيم که يهو يکي بطرز ناجوري از ما سبقت گرفت .
ما هم شاکي شديم وگفتيم : آهاي گوسفند !!!!!!
از قضاي بد روزگار طرف شنيد و زد کنار و اومد کنار پنجره و گفت : داداش چيزي گفتي ؟
ما هم که ديديم اوضاع و احوال خيطه ؛ گفتيم : دادش فکر خودت نيستي فکر ما باش ؛ اگه يک گوسفند مثل من بخوره بخت ؛ بايد کلي الاف شي .
نادر ار تهران

قرص X

يک روز يک انکبوته قرص اکس مي خوره وبجاي ان که تار ببافه قالي مي بافه
سارا ح

Sunday, October 09, 2005

خوشبختي

يه روزيه مگس ميره توالت بعد مي زنه زير آواز و مي خونه (منو اين همه خوشبختي محاله محاله )
عباس اکبري

Monday, October 03, 2005

شير کاکائو

دو تا بچه را به شير خوار گاه ميدن .اولي را براي شير دادن به يک زن سياه پوست ميدن و دومي را به يک سفيد پوست .دومي شير نمي خوره و گريه مي کنه و ميگه چرا اون يکي بايد شير کاکائو بخوره ولي من شير خالي .

محمد صالحي

Wednesday, September 28, 2005

بدشانسي

يه پلي رو ساخته بودند پس از مدت زماني پل را بمب گذاري ميكنند. دوباره پل را ميسازند مجددا آن را بمب گذاري ميكنند. مسئولان در كمين مي نشينند كه عامل بمب گذاري را دستگير كنند. از قضا يك رهگذر براي رفع حاجت به زير پل ميرود و در همين حين سربازان او را دستگير ميكنند و پيش سرهنگ ميبرند، سرهنگ با عصبانيت روي سر رهگذر داد ميزند كه چرا ميخواستي پل را تخريب كني؟ رهگذر كه از همه چيز بي خبر بود گفت: من فقط براي توالت به آنجا رفته بودم. سرهنگ با عصبانيت به سربازان گفت: كه برويد آثار توالت رهگذر را بياوريد. از بدشانسي رهگذر، سربازان هر چه گشتند آثاري را نديدند. ولي در گوشه اي آثار سگي را ديدند، برداشتند و نزد سرهنگ آوردند سرهنگ گفت:اينكه مال سگ است؟!!!! گفت: مگر سربازان شما گذاشتند كه مثل آدم ...نم
برازجان م.شفيعي

Monday, September 26, 2005

قايم موشك بازي

يه روزي عشق و ديونگي و محبت و فزولي داشتن قايم موشك بازي ميكردن نوبت به ديونگي كه رسيد همه را پيدا كرد اما هر چه گشت عشق را نديد، فزولي متوجه شد كه عشق پشت يه گل سرخ قايم شده، ديونگي را خبر كرد و ديونگي يه خار بزرگ برداشت و در گل سرخ فرو كرد صداي فرياد عشق بلند شد پيشش رفتن ديدن چشماش كور شده و ديونگي خودش را مقصر ديد و ديونگي تصميم گرفت هميشه عشق را همراهي كند و از آن روز به بعد عشق سراغ هر كي ميره چون ديوونست و چون كوره بديهاي معشوق را نميبينه.
برازجان-آبپخش م. شفيعي

Sunday, September 18, 2005

عرق خوري

ساده لوح رو ميبرن کلانتري.
ميپرسه ، جناب سروان واسه چي منو آوردين اينجا؟
جناب سروان ميگه :واسه عرق خوري
ساده لوح ميگه :پس دمت گرم ،بريز بريم بالا.
منوچهر از کرمان

کبريت سوخته

رفيق ساده لوح ديد که ساده لوح داره چوب کبريت سوخته را به پشت سرهم به کبريت مي کشه .
بهش ميگه: بابا چکار داري ميکني؟ اين که ديگه روشن نميشه!!!
ساده لوح ميگه :چي داري ميگي ؟!همين چند دقيقه پيش روشنش کردم.!!!!
علي از سراب

Saturday, June 11, 2005

همراه بيمار

تو بيمارستان بقيه ا... بوديم که ديديم دو تا از هم وطنان آذري يک بنده خدايي را که ماشاءا... هيکل نسبتا بزرگي داشت رو به بخش اورژانس آوردند.
پس از مدتي پرستارها تصميم گرفتند که مريض رو از روي تخت به تخت ديگري منتقل کنند .به همين دليل صدا زدند: همراه بيمار -همراه بيمار
اون دوآذري که بيمار رو آورده بودند گفتند: همرا بيمار رو مي خواي چيگار ؟ 0912235...
حسين از تهران