Wednesday, October 12, 2005

گنده گوزي

يک روز داشتيم با ماشين تو خيابون وليعصر مي رفتيم که يهو يکي بطرز ناجوري از ما سبقت گرفت .
ما هم شاکي شديم وگفتيم : آهاي گوسفند !!!!!!
از قضاي بد روزگار طرف شنيد و زد کنار و اومد کنار پنجره و گفت : داداش چيزي گفتي ؟
ما هم که ديديم اوضاع و احوال خيطه ؛ گفتيم : دادش فکر خودت نيستي فکر ما باش ؛ اگه يک گوسفند مثل من بخوره بخت ؛ بايد کلي الاف شي .
نادر ار تهران

قرص X

يک روز يک انکبوته قرص اکس مي خوره وبجاي ان که تار ببافه قالي مي بافه
سارا ح

Sunday, October 09, 2005

خوشبختي

يه روزيه مگس ميره توالت بعد مي زنه زير آواز و مي خونه (منو اين همه خوشبختي محاله محاله )
عباس اکبري

Monday, October 03, 2005

شير کاکائو

دو تا بچه را به شير خوار گاه ميدن .اولي را براي شير دادن به يک زن سياه پوست ميدن و دومي را به يک سفيد پوست .دومي شير نمي خوره و گريه مي کنه و ميگه چرا اون يکي بايد شير کاکائو بخوره ولي من شير خالي .

محمد صالحي