از مزرعه اي مي گذشتم ، پير مردي رو غمگين ديدم با چند هكتار زمين باير و يك گاو آهن خالي . از او پرسيدم چرا ناراحتي پدر جان، چرا شخم نمي زني تا دانه بكاري . گفت : آخه گاوم دارهsms مي خونه!!!!
ميتونم يه چيزي بهت بگم؟ مطمين باش که از ته قلبم ميگم... هميشه از خدا ميخواستم که تو زندگيم يه همراه خوب بهم بده... همراهي که هميشه کنارم باشه و بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم... خدا يکيشو به من داد.... مال من نوکياست... مال تو چيه؟