Thursday, April 29, 2004

نا مربوط
توی دستشویی با خیال راحت نشسته بودم که یهو از اتاقک بغلی یکی گفت : سلام... چطوری؟؟؟

من که معمولا عادت به شروع صحبت اونم بدون پیش زمینه ندارم، نمیدونم چرا یه دفه به سرم زد و گفتم : ای بد نیستم

طرف گفت : داری چیکار میکنی اوونجا

من یه کم برام عجیب بود این سوال ولی گفتم : همون کاری که تو داری میکنی دیگه

طرف گفت: میتونم بیام پیشت

من دیدم اوضاع داره بیریخت میشه ولی خوب خواستم مودبانه صحبتو تموم کنم گفتم: نه من الان مشغولم نمیتونم ...

یه دفه طرف گفت: ببین... من بعدن باهات تماس میگیرم یه احمقی تو اتاقک بغلی هست که هی جواب منو میده