شکاايت
خانمی بچه به بغل در پارک شهر برای آقايی دردل ميکرد که ديروز راننده اتوبوس بمن گفت:که بچه شما زشترين و بد ترکيب ترين موجودات عالم است.از ديروز تا حالا می خواهم بروم به اداره اتوبوس رانی و از او شکايت کنم. اتفاقا يک آقاِيی که کنار خانم نشسته بود،گفت:حتما اينکار را بکنيد.اتفاقا اداره اتوبوس رانی همين نزديکيهای است ،همين حالا برويد و شکايت کنيد تا شما برگرديد من مواظب اين ميمون کوچولو هستم
خانمی بچه به بغل در پارک شهر برای آقايی دردل ميکرد که ديروز راننده اتوبوس بمن گفت:که بچه شما زشترين و بد ترکيب ترين موجودات عالم است.از ديروز تا حالا می خواهم بروم به اداره اتوبوس رانی و از او شکايت کنم. اتفاقا يک آقاِيی که کنار خانم نشسته بود،گفت:حتما اينکار را بکنيد.اتفاقا اداره اتوبوس رانی همين نزديکيهای است ،همين حالا برويد و شکايت کنيد تا شما برگرديد من مواظب اين ميمون کوچولو هستم
0 نظرات:
Post a Comment
<< صفحه نخست--خانه