Saturday, August 16, 2003

هندوانه
اتوبوس خيلي شلوغ بود و مرد و زن كيپ تا كيپ ايستاده بودند.
در ميان آنها ساده لوح دستهاشو زده بود به كمرش و در حاليكه جاي چند نفر رو اشغال كرده بود, بي خيال ايستاده بود.
مردي از اون وسط داد زد:
- آقا مگه نمي بيني جا نيست يك خورده برو اونورتر و دستهاتو جمع تر كن.
ناگهان ساده لوح نگاهي به دستهايش كرد و گفت:
واي, پس كو هندوونه؟؟؟!!!
مهرداد از یزد