Monday, January 06, 2003

ملا نصرالدين

روزي ملا نصرالدين به صحرا رفته بود ودر زير درخت گردوي بسيار عظيمي دراز كشيده و در عالم هپروت سير ميكرد . با خود مي گفت خداوند ، اين دنيا را عجب پر حكمت آفريده ، ولي خودمانيم ، برخي جاها را هم خراب كرده! مثلا، اين گردو ها ي كوچك را روي درخت عظيم گذاشته و در عوض آن هندوانه هاي بزرگ را روي آن بوته هاي كوچك و ضعيف . خلاصه در اين فكر بود كه نا گاه يك گردو از درخت جدا شد و محكم خورد به سرش. ملا كه خيلي دردش آمده بود از عالم هپروت در آمده و گفت : خدا يا منو ببخش كه فضولي كردم ، تو خودت حكمت بالعه داري . اگر يك هندوانه از آن بالا بسر من خورده بود ، ديگه حساب من با كرام الكاتبين بود.
مهران از تهران