Monday, December 29, 2003

تو به اِكس‌پارتي دعوتي!
ببخشيد !! درسته اين يک بلاگ جک و لبخنده . ولي اين يکي رو بخونيد.

بررسي علل گرايش جوانان امروزي به شركت در ميهماني‌هاي
ريو

ترجمة دكتر ليلا پرورش

نيكي مانند هزاران جوان ديگر مي‌خواست در يك ميهماني
رِيو (Rave) شركت كند. او براي فرار از مشكلات و گذراندن
لحظاتي شاد به همراه دوستانش مي‌خواست در اين ميهماني
شركت كند. يكي از آنها يك بطري اكستازي در ماشين خود
داشت. نيكي و دوستانش هركدام قسمتي از مايع داخل بطري را
نوشيدند.
پس از گذشت زماني نه‌چندان طولاني، آثار دارو نمايان شد.
نيكي رقصيد و رقصيد و رقصيد. در حقيقت او نيرويي فراتر
از توان خود يافته بود. يكي از دوستانش روز بعد به پليس
گفت: «نيكي هيچ‌چيز نمي‌فهميد.»
صبح فردا، نيكي را مرده پيدا كردند. علت مرگ او مسموميت
با داروي اكستازي بود.

رقص با اكستازي
اكستازي يكي از مشهورترين مواد اعتيادآور رايج در ميان
جوانان امروزي است. بر اساس آمارهاي تخميني، 8/2 ميليون
جوان در سراسر دنيا حداقل يك‌بار در طول عمر خود از اين
ماده استفاده كرده‌اند و بسياري از آنان، با وجود آگاهي
از مخاطرات احتمالي، مصرف اين ماده را ادامه مي‌دهند.
اكستازي يا «داروي طراح» ماده‌اي است كه در ميهماني‌هاي
ريو مصرف مي‌شود. ميهماني‌هايي كه شركت‌كنندگانشان
ساعت‌هاي متمادي با موسيقي الكترونيكي و رقص نور
مي‌رقصند. در اين قبيل ميهماني‌ها، مواد شادي‌آور و
فرح‌بخش مصرف مي‌شود. معمولاً ريو را در فضاهاي باز يا
غيرقابل كنترل مانند پارك‌هاي جنگلي و انبارهاي متروكه
برگزار مي‌كنند. ولي گاه در محافل خانگي نيز چنين مجالسي
برپا مي‌شود. هزاران جوان در اين ميهماني‌ها، كه بيش از
دو روز طول مي‌كشند، شركت مي‌كنند. اكستازي ميل به خوردن
و خوابيدن را مهار مي‌كند؛ در نتيجه، اين افراد
مي‌توانند بدون نياز به خوردن و خوابيدن در ميهماني‌هاي
چندروزه شركت كنند. البته گاه كم‌آبي‌هاي بسيار شديد و
خستگي مرگ‌بار شركت‌كنندگان را از پا درمي‌آورد.

همة شركت‌كنندگان ميهماني‌هاي ريو اكستازي مصرف
نمي‌كنند. ولي همة آنها شاهد مصرف اين قرص‌ها خواهند
بود. فروشندگان اين قرص‌ها مي‌گويند كه اكستازي بي‌خطر
است. شما را آرام مي‌كند و دركتان را بالا مي‌برد. كمك
مي‌كند تا شادتر باشيد و بهتر زندگي كنيد. اما اين حالات
تنها مدت‌زمان كوتاهي وجود دارند. اكستازي شادي كاذبي را
در شما به‌وجود مي‌آورد و پس از گذشت چند روز، بدترين
لحظات زندگي‌تان را تجربه خواهيد كرد.


بر اساس نتايج آماري، در فاصلة سال‌هاي 1998 تا 1999،
موارد مرگ ناشي از مصرف اكستازي 400 درصد افزايش يافته
است. همچنين، از سال 1996 تا 1999، اورژانس
بيمارستان‌هاي سراسر دنيا با 9 برابر افزايش شمار
مسموميت با اكستازي مواجه شده‌اند. يعني، تعداد موارد
مسموميت در اين دورة زماني از 319 نفر به 2850 نفر رسيد.
اكثريت قربانيان كمتر از 25 سال سن داشتند.
بعضي از جوانان معتقدند كه ميزان اكستازي مصرف‌شده در
اين ميهماني‌‌ها بسيار بيشتر از مقادير حقيقي گزارش شده
است. آنها براي كاستن از نگراني والدينشان، مخاطرات ناشي
از مصرف اكستازي را جزئي جلوه مي‌دهند.

يكي از علل افزايش مصرف اين دارو تبليغات غلط در مورد آن
است. مبلغان آن مي‌گويند كه آثار مضر اين دارو بيشتر از
الكل و تنباكو نيست.
هر فردي كه در ميهماني ريو شركت مي‌كند، در معرض خطر
استفاده از اكستازي قرار مي‌گيرد. شروع مصرف اين ماده،
حتي در حد يك تجربه، مرگ‌آور است. كساني كه زندگي‌شان با
مصرف اين دارو نابود شده است از اين قرص با عنوان
كوكائين ميهماني ريو نام مي‌برند.

سازمان غذا و داروي امريكا شمار مصرف‌كنندگان اكستازي را
در سال 2001، 1/8 ميليون نفر ذكر كرده است. به نظر
مي‌رسد كه اين رقم در سال جاري در حدود 5/6 ميليون نفر
افزايش يافته باشد. در فاصلة سال‌هاي 1995 تا 2001،
تعداد افراد 10 تا 18 ساله‌اي كه از اين ماده استفاده
كرده‌اند در حدود 140 درصد افزايش يافته است. همچنين، 92
درصد افرادي كه مصرف اكستازي را شروع كرده‌اند، بعدها به
مواد ديگري مانند ماري‌جوانا، آمفتامين، كوكائين و
هروئين روي آورده‌اند.

ماده‌اي نشاط‌آور براي جوانان
هر فردي ممكن است به دلايل مختلفي داروهاي نشاط‌آور را
امتحان كند. بسياري از جوانان تحت تأثير سخنان دوستان
خود، در مورد ايجاد احساسات هيجان‌انگيز كاذب و از بين
رفتن ممنوعيت‌هاي اخلاقي، از اين ماده استفاده مي‌كنند.
تنش و مشكلات خارج از توان فرد مشوقي نيرومند براي مصرف
چنين موادي است، اما به تنهايي نمي‌تواند دليل
قانع‌كننده‌اي براي شروع مصرف آنها باشد.
بعضي افراد براي رهايي از آلام ناشي از صدمات روحي يا
مشكلات جسمي به اين داروها پناه مي‌آورند. فرار از
افسردگي، رسيدن به آرامش، داشتن زندگي شادتر، و ايجاد
تنوع در روند يكنواخت و مأيوس‌كنندة زندگي از ديگر دلايل
روي آوردن جوانان به اين قبيل مواد است.

اما علت هرچه باشد، اين داروها راه‌حلي موقتي براي فرار
از مشكلات هستند و پس از محو آثار مصرف آنها، مشكلات و
احساسات ناخواسته، به شكلي شديدتر و سخت‌تر از حالت
اوليه، درك مي‌شوند. به مرور، فرد به مقدار بيشتري از
اين داروها براي تحمل مشكلات جديد خود نياز خواهد داشت.
ليز، يك مصرف‌كنندة اكستازي، مي‌گويد: «در يك ميهماني
ريو، مردي كه به مقدار زياد و به‌طور مداوم اكستازي مصرف
مي‌كرد، خود را پرتقال مي‌دانست. يكي ديگر از
مصرف‌كنندگان فكر مي‌كرد كه مگس است و به دفعات سرش را
به شيشة پنجره مي‌كوبيد.»

قرص عشق (Love Pill)
اكستازي قرص عشق نيز خوانده مي‌شود. اين قرص ادراك شخص
را از رنگ‌ها و اصوات به ميزان زيادي افزايش مي‌دهد و در
هنگام برقراري رابطة جنسي، درك حسي ناشي از لمس شدن و
نوازش را بالا مي‌برد.
اكستازي يك قرص توهم‌زاست و بر مغز اثر مي‌گذارد. مواد
توهم‌زا تصاوير را در مغز افراد مخلوط مي‌كنند. آنها
مي‌توانند تداعي‌گر صحنه‌هاي غم‌انگيز يا هراسناك زندگي
گذشتة فرد باشند. گاه شخص بدون آن‌كه آگاه باشد، اين
تصاوير را در ضمير ناخودآگاه خود حفظ كرده است.
مصرف قرص‌هاي عشق باعث افسردگي، گيجي، اضطراب بيش از حد،
بدبيني، جنون گذرا و اختلالات رواني مي‌شود.

ممنوعيت استفاده از اكستازي
اكستازي در تقسيم‌بندي دارويي در گروه اول قرار داده شده
است. به اين معنا كه هنوز مصارف پزشكي اين داروي خطرناك
تأييد نشده است. از ديگر اعضاي اين گروه دارويي مي‌توان
به هروئين، كوكائين، ال اس دي (LSD) و آمفتامين اشاره
كرد.
در كشور امريكا، جريمة به همراه داشتن اين ماده و پخش يا
توليد آن از 100 هزار دلار جريمة نقدي تا 99 سال زندان
متغير است.
يك مصرف‌كنندة دائمي اكستازي مي‌گويد: «اگر هر شب
اكستازي بخوريد، سرما وجودتان را فرا مي‌گيرد.
كليه‌هايتان از كار مي‌افتند و پادرد خواهيد داشت. لب‌ها
و انگشتانتان را آن‌قدر مي‌جويد كه به خونريزي
مي‌افتند.»

چند توصيه به معتادان داروهاي نشاط‌آور
هرچند كه آثار جانبي ناشي از قطع مصرف اكستازي در نظر
مصرف‌كننده غيرقابل مهار و وحشتناك است، باز هم
راه‌حل‌هايي وجود دارد.
اولين قدم، فهميدن علت اعتياد فرد به مادة اعتيادآور
است. در سال 1969، هنگامي كه مصرف اين‌گونه مواد به
حداكثر خود رسيده بود، محققي نوشت: «فردي كه افسرده و
دردمند است و با دارودرماني از لحاظ جسمي به آرامش
نمي‌رسد، خودبه‌خود كشف مي‌كند كه با استفاده از مواد
مخدر آرام مي‌شود.»
بسياري از افراد به اشتباه تصور مي‌كنند كه با مصرف مواد
شادي‌افزا «بهتر مي‌شوند»، «بهتر فعاليت مي‌كنند» يا
«شادتر مي‌شوند». اين فقط يك هذيان است. اين مواد دير يا
زود جسم و روان را نابود مي‌كنند. فشار زندگي مدرن،
انسان امروزي را در خود غرق كرده است. اما باز هم
راه‌حل‌هايي وجود دارد.

ورزش، رژيم غذايي، پياده‌روي طولاني‌مدت همراه با مشاهدة
طبيعت باعث القاي احساس رضايت و آرامش مي‌شود. صحبت با
يك فرد قابل اعتماد در مورد مشكلات مي‌تواند كمك‌كننده
باشد. مصرف مواد اعتيادآور و شادي‌افزا راه‌حل واقعي
مشكلات زندگي نيست. نتايج و تبعات مصرف اين داروها بسيار
بدتر و وحشتناك‌تر از مشكلات اوليه‌اي است كه فرد براي
رهايي از آنها به اين مواد پناه آورده است. روي آوردن به
مواد و داروهايي از اين قبيل پا گذاشتن در جادة ناهمواري
است كه فرد براي رسيدن به جهنم انتخاب مي‌كند.

جوانان اميدهاي آينده‌اند. والدين بايد با فرزندان خود
صحبت كنند و وقت بيشتري را به آنها اختصاص دهند. به
مشكلات جوانان گوش فرا دهيد. آرزوهايشان را بشنويد. از
تلاش‌هاي آنها، هرچند بدون نتيجه باشد، قدرداني كنيد.
توانايي‌هاي آنها را تمجيد و روحيه‌شان را تقويت كنيد.
با آنان در مورد داروهاي خطرناك و استفادة نابجا از آنها
صحبت كنيد. شما مي‌توانيد زندگي فرزند خود را نجات دهيد

Monday, December 22, 2003

توپه توپ
عمليه شب جمعه نشسته بوده تو حياط واسه خودش بساط ميزوني جور كرده بوده و تو حال بوده، كه يهو يك توپ از آسمون مياد ميزنه بساط منقل و وافورش رو به گند ميكشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همينجوري هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرين ميفرستاده، كه يهو صداي زنگ در بلند ميشه و حالا زنگ نزن كي زنگ بزن! جناب عملي با هزار بدبختي، خودشو ميرسونه دم در، ميبينه پشت در يك بچه ده-يازده ساله واستاده، هي داد ميزنه: توپم...توپم! يارو خيلي شاكي ميشه، ميگه: اي بي ظرفيت!! بابا خوب منم توپم... ديگه نميام كاسه كوزه مردم رو بهم بزنم كه!!!
مهرداد از کرمانشاه
لو دادن
به یه بابایی میگفت:شنیدی رئیسِ بهشت زهرا رو گرفتند؟

میگه نه! واسه چی؟

میگه: آخه سئوالهای شب اول قبر را لو داده
نادر از ورامين
نصيحت
يکي از دوستان گفته : بد نيست بين اين لطيفه ها ، گاهي حکايتهاي پند آموز هم بکار ببريد، ماهم قبول کرديم ، تا ببینِم شما چه مي خواهيد.پس بشنويد:
روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت. ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبيل او برخورد كرد . مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد كه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرك رفت و او را سرزنش كرد.پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند. پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم. براي اينكه شما را متوقف كتم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم ". مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذر خواهي كرد. برادر پسرك را بلند كرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد.

در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند

خدا در روح ما زمزمه مي كند و با قلب ما حرف مي زند. اما بعضي اوقات زماني كه ما وقت نداريم گوش كنيم، او مجبور مي شود پاره آجري به سمت ما پرتاب كند. اين انتخاب خودمان است كه گوش كنيم يا نه
امير از تهران

Wednesday, December 03, 2003

ملا نصرالدين
ملا نصرالدين خرش رو گم كرده بود و داشت
خدا رو شكر ميكرد
ازش ميپرسن: ملا چرا داري اينقدر شكر ميكني؟
ملا ميگه: خدارو صد هزار مرتبه شكر من سوار
خر نبودم وگرنه الان خودم هم با اون زبان بسته
گم شده بودم
علي از تهران
بازي
سه نفر مي‌خواستن حكم بازي كنن، يك پا كم داشتن. يكيشون ميگه: اصغرجون قربون دستت،‌ ببين كسي رو سر كوچه گير مياري؟ اصغر از پنجره يك نگاه ميندازه تو كوچه،‌ مي‌بينه يك بابايي واستاده سر چهار راه، دستش رو هم كرده تو جيب شلوارش، داره واسه خودش سوت مي‌زنه. اصغر از همون بالا داد مي‌زنه: آقا! بازي ميكني؟!! يارو هول ميشه،‌ ميگه:‌ نه به خدا،‌ دارم تنمو مي‌خارونم
نادر از رفسنجان
زن ذليلي
يه روز از يه پايين شهري مي پرسن "زن ذليلي" يعني چي؟ ميگه: همونيه كه بالا شهريها بهش ميگن تفاهم
پايين شهري
آهو
يه روز يه خره لنز ميزنه، ميره تو جنگل. همه حيوونا نيگاش ميكردن ميگه: چيه! تا حالا آهو نديدين
شهرزاد از کرج
وداع
ارمنيه و تركه و رشتيه و اصفهانيه يك عمر رفيق بودن. باري، از بخت بد، ارمنيه مرحوم ميشه، باقي رفقا هم ميرن تشييع جنازش. رسم اين ملت هم گويا اين بوده كه هركدوم از نزديكان بايد دم آخري يك پولي مينداختن تو قبر. خلاصه اول تركه ميره بالاسر قبر و كلي گريه زاري ميكنه و آخر هم دست ميكنه، ده تا هزاري ميندازه تو قبر. بعد رشتيه مياد باز كلي آه و ناله ميكنه و بعد هم دست ميكنه ده تا هزاري ميندازه تو قبر. آخري نوبت اصفهانيه ميشه، مياد جلوي قبر كلي گريه زاري ميكنه، آخرش هم با بغض ميگه: شرمنده، من صبح وقت نشد برم بانك پول بگيرم. بعد يك چك سي‌هزارتومني مي‌نويسه ميندازه تو قبر، بيست‌هزارتومن بقيشو برميدار
مِديتيشن
ساده لوح حواسپرتي داشته، ميره كلاس "مِديتيشن" .يك روز رفيقش ازش ميپرسه: ديروز عصركجا بودي؟
- كلاس داشتم.
- ااِاِِ.. ايول بابا... كلاس چي؟
- ... ... اي بابا... يادم رفته اسمشو... چي بود ... يك جور اسم گل بود به گمونم!
- رز؟
- نه.
- شقايق؟
- نه
- نرگس؟
- آهاا! ايول... نرگس جون، قربونت يك دقيقه از آشپزخونه بيا، بگو اسم اين كلاسي كه من ميرم چيه؟
داداشي از مرند
خروج از کشور
يه ابادانيه ميخواست فرار كنه خارج ولي راهشو بلد نبود
رفت لب مرز ديد بعضي ها ميرن تو پوست گوسفند و از مرز عبور مي كنن
خوشحال شدكه راهشو پيدا كرده.
رفت نزديك مرز و رفت تو پوست يه گوسفند همينكه رسيد به مرز پليس دستگيرش كرد
وبه زندان انداخت.از پليسه پرسيد: اين همه ادم رفتند تو پوست گوسفند واز مرز عبور كردند
چطور شد كه شما فقط منو ديدي؟
پليسه گفت : اخه پدرسوخته كدوم گوسفنديه كه عينك ريبون ميزنه؟
احمد از کرمان